سلام.اینم از ادامه ی پست قبلی که گفته بودم بقیه شو بعدا واستون میزارم...امیدوارم خوشتون بیاد.راستی اون شماره که گذاشته بودم تو وب از امروز دیگه خاموشه.هرکی کارم داره فقط از طریق وبلاگ.منتظر نظراتون هستم
لحظه ی رفتن پا به پاش نگاه میکردم تو چشاش...
بوسه خداحافظی رو آروم گذاشتم رو لباش...
نم نم بارون از چشاش میریخت رو گونه هاش یواش
میخواست بگه دوست دارم انگاری بغض کرده صداش
زیر لبش همش میگفت خدا خودت پشت و پناش
هنوز نرفته بود ولی گریه میکردم پا به پاش...
یادم میاد میخریدم گلای رنگارنگ براش
خدا خودت یه کاری کن،خیلی دلم تنگه براش...
قسم به اون اشک چشاش پَر میزنه دلم براش
نمیدونم که بعد من جامو کی پر کرده براش...
چطور بود بچه ها ؟؟؟؟خوشتون اومد؟؟اون بیتی که بیشتر به دلتون نشست رو توی قسمت نظرات واسم بنویسین.خداحافظ تا پست بعدی
سایه بونه شب